اشعار و نوشته‌های رها فلاحی

شعر و ادبیات

کتاب مامانی روی درخت سیب

شنبه, ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، ۰۳:۰۴ ق.ظ

کتاب "مامانی روی درخت سیب" [Die Omama im Apfelbaum]، نوشته‌ی خانم "میرا لوبه" است.

 

مامانی روی درخت سیب

کتاب "مامانی روی درخت سیب" [Die Omama im Apfelbaum]، نوشته‌ی خانم "میرا لوبه" است.
"میرا لوبه" زاده‌ی ۱۷ سپتامبر ۱۹۱۳ میلادی، در هیلده میرجام روزنتال؛ و درگذشته‌ی ۶ فوریه ۱۹۹۵ میلادی،  در گورلیتز، سیلسیا وین اتریش بود، که بیش از ۱۰۰ کتاب کودک نوشته است.
برخی از کتاب‌های وی به انگلیسی و زبان‌های دیگر ترجمه شده است، مانند Es ging ein Schneemann durch das Land که به انگلیسی آدم برفی که برای پیاده‌روی رفت به انگلیسی تبدیل شد. مجموعه تلویزیونی جزیره کودکان (۱۹۸۴) بر اساس یکی از رمان‌های او ساخته شده است.
تصویرگر این کتاب "زوزی وایگل" و مترجم‌اش آقای "آرمین فاضل‌زاد" است.
انتشارات پیدایش این کتاب را در ۱۶۸ صفحه، برای گروه سنی ج (۹ تا ۱۲ سال) چاپ و منتشر کرده است.
 

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
 

کتاب "مامانی روی درخت سیب"، رمانی خواندنی و جذاب، که داستان پسری به نام "اندی" است. "اندی" غمگین است. چون حتی یک مامان‌بزرگ هم ندارد؛ اما ناگهان دو تا مامان‌بزرگ پیدا می‌کند. یکی از آنها مخفیگاهش را روی درخت سیب پیدا می‌کند؛ یک ماشین آبی آسمانی دارد و سوار یک ببر می‌شود و تا هندوستان سفر می‌کند. مامان‌بزرگ دوم هم همیشه از اندی مراقبت می‌کند.
این مجموعه علاوه بر سرگرم کردن کودک، او را با شخصیت‌های، خوی‌ها و وضعیت‌های متفاوت و متنوعی آشنا می‌کند.
وقتی همکلاسی‌های اندی در مورد مادربزرگ‌هایشان صحبت می‌کنند، اندی غصه می‌خورد. دوستان اندی یک یا دو تا مادربزرگ دارند اما اندی حتی یک مادربزرگ هم ندارد.
وقتی اندی روی درخت سیب نشسته و به این موضوع فکر می‌کند، ناگهان مادربزرگش را همان‌جا می‌بیند، روی درخت سیب. مادربزرگ اندی پر انرژی، بازیگوش و پولدار است.‌ او یک ماشین آبی آسمانی دارد و  همراه اندی به شهر بازی و مسافرت می‌رود. اندی با مادربزرگ روی درخت سیب اوقات خوشی را سپری می‌کند.
اندی با پیرزن مهربانی آشنا می‌شود که به تازگی همسایه آن ها می‌شود. او تنها زندگی می‌کند و نوه‌هایش در کانادا هستند. اندی به او در اسباب کشی کمک می‌کند و پیرزن قول می‌دهد برای تشکر از او کیک آلویی بپزد.‌
آیا اندی باز هم مادربزرگش را روی شاخه درخت سیب می‌بیند و با او به سفر خواهد رفت؟ در روزهای بارانی که نمی‌تواند روی درخت سیب برود، چه کار می‌کند؟ آیا مادربزرگ روی درخت سیب به کمک اندی احتیاج دارد یا پیرزن مهربان؟

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

◇ گزیده‌ای از کتاب:
(۱)
بچه‌های کوچک همه یک مامان‌بزرگ داشتند، بعضی‌ها حتی دو تا، فقط اندی مامان‌بزرگ نداشت و برای همین هم خیلی ناراحت بود.
بعضی وقت‌ها صبح زود یاد این موضوع می‌افتاد، مثل امروز.
در راه مدرسه دوستش گِرهارد را دید که چند خانه آن طرف تر زندگی می‌کرد. اندی از او پرسید: «امروز بعد از ظهر می‌آی بازی کنیم؟ بریم روی درخت سیب چادر بزنیم؟»
گرهارد گفت: «امروز بعدازظهر نمی‌تونم. می‌رم پیش مامانیم چرخ و فلک بازی.»
چیزی توی دل اندی درد گرفت. در ذهنش گرهارد را دید که روی اسبی نشسته و اسب با آهنگی بالا و پایین می‌پرد و دور خودش می‌چرخد. و مامانی گرهارد هم آنجا ایستاده و هر بار که گرهارد از جلوش رد می‌شود، برایش دست تکان می‌دهد.
اسم دوست دوم اندی روبِرت بود. توی مدرسه کنار هم روی یک نیمکت می‌نشستند. زنگ تفریح اندی نان و کره‌‌اش را با نان و مربای روبرت عوض کرد.
ـ می‌آی امروز بعدازظهر با هم بازی کنیم؟ می‌تونیم بالای درخت سیب…

(۲)
روز بعد باز هم باران می‌بارید. واقعأ کلافه کننده بود.
مادر گفت: "چه خوب! یه یک‌شنبه‌ی بارونی! حالا می‌تونیم با آرامش خونه بمونیم و استراحت کنیم."

(۳)
اندی کلی کار داشت. به‌جز کار کاپیتانی، بقیه‌ی کارها با او بود، پادوی کشتی، ملوان، سکاندار و آشپز. یعنی او به جای تمام تیم ملوانی بود.

(۴)
مامانی مثل یک ملکه روی اسب سفید نشسته بود - چون سنش دیگر به شاهزاده خانوم‌ها نمی‌خورد.
 

گردآوری و نگارش:
#رها_فلاحی

  • رها فلاحی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی