کتاب همه به مینی شک میکنند
کتاب "همه به مینی شک میکنند" (ماجراهای مینی ۵) از سری کتابهای ماجراهای مینی؛ نوشتهی خانم "کریستینه نوستلینگر" نویسندهی آلمانی است.
همه به مینی شک میکنند
کتاب "همه به مینی شک میکنند" (ماجراهای مینی ۵) از سری کتابهای ماجراهای مینی؛ نوشتهی خانم "کریستینه نوستلینگر" نویسندهی آلمانی است.
کریستینه نوستلینگر (Christine Nöstlinger) (زاده ۱۳ اکتبر ۱۹۳۶ - درگذشت ۲۸ ژوئن ۲۰۱۸ ) نویسنده اتریشی در زمینه ادبیات کودک و نوجوان و برنده جایزه هانس کریستیان آندرسن در سال (۱۹۸۴).
این نویسنده اتریشی با نگارش داستانهایی در مورد پسرکی به نام "فرانتس" همراه با صدایی جیک مانند و همه دیگر ویِژگیهای او به شهرت دست یافت. کریستینه نوستلینگر در ۱۳ اکتبر ۱۹۳۶ در وین متولد شد و در ۲۸ ژوئن ۲۰۱۸ در همان شهر درگذشت. وی پس از تحصیل در رشته گرافیک در آکادمی هنر کاربردی وین به نگارش مطلب برای روزنامهها، مجلات و رادیو پرداخت. او اولین کتاب کودکانه اش را در سال ۱۹۷۰ با عنوان «فریدریکه سرخ آتشین» (Die feuerrote Friederike) در انتشارات «یوگند و فولک» منتشر کرد که کار تصویرگری اش را خودش انجام داده بود. از آن زمان نوستلینگر هر سال به انتشار کتابهای مصور کودکان و نوجوانان توسط ناشران مختلف میپردازد. آخرین کتاب منتشر شده از این نویسنده که در تابستان ۲۰۱۱ به زیر چاپ رفت کتاب شعر «توجه، کودکان» است.
او با نگارش بیش از ۱۰۰ رمان و کتاب مصور از جمله موفقترین نویسندگان آلمانی زبان عرصه ادبیات کودکان و نوجوانان به شمار میرود که میلیونها جلد از آثارش به فروش رسیده و به بیش از ۲۰ زبان نیز ترجمه شده است. بخشی از کتابهای این نویسنده دستمایه اقتباس ادبی قرار گرفته است.
نوستلینگر با سری داستانهای فرانتس که مشتمل بر ۱۹ جلد است یا با کتابهایی همچون «سوسک طلایی پرواز کرد» تاثیر عمیقی بر دوران کودکی چند نسل نهاد. آثار این نویسنده جوایز متعددی را برای او به ارمغان آورده که از جمله آنها میتوان به جایزه ادبیات نوجوانان آلمان (۱۹۷۳)، "جایزه دولتی اتریش" برای ادبیات کودکان (۱۹۷۴)، جایزه کتاب کودک و نوجوان شهر وین، مدال هانس کریستیان آندرسن (۱۹۸۴)، جایزه یادبود آسترید لیندگرن (۲۰۰۳)، جایزه کتاب اقتصادی وین (۲۰۱۰) و جایزه افتخاری بینالمللی کتاب «کورنی» در مونیخ برای مجموع آثار ادبی اش (۲۰۱۱) اشاره کرد.
همچنین نوستلینگر نشان افتخاری خدمت به جمهوری اتریش را در سال ۲۰۱۱ از "کلاودیا اشمیت" دریافت نمود.
این کتاب را انتشارات محراب قلم، برای کودک و نوجوان، در ۶۴ صفحه چاپ و منتشر کرده است.
لازم به ذکر است، انتشارات پیک ادبیات نیز این کتاب را با ترجمهی خانم "آزاده نیازاده"، در ۶۶ صفحه چاپ و منتشر کرده است.
مترجم این کتاب خانم "گیتا رسولی" است.
خانم "گیتا رسولی" نویسنده و مترجم ایرانی، زادهی سال ۱۳۴۱ خورشیدی، در مشهد است. او کارشناس رشتهی زبان و ادبیات آلمانی و فارغالتحصیل مؤسسهی گوته آلمان است. ایشان فعالیت خود را در زمینهی ترجمهی کتابهای کودک و نوجوان از سال ۱۳۸۵ آغاز کرد. او همچنین عضو گروه (داستان-ترجمه) شورای کتاب کودک میباشد.
ویراستار کتاب آقای پژمان واسعی، و گرافیست آن آقای کیانوش غریبپور است.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
کتاب مصور "همه به مینی شک میکنند"، دارای داستانی است، که به زبانی ساده و روان برای گروه سنی (ج) نگاشته شده است.
در این داستان همهی پسرهای مدرسه برچسب فوتبالیستها را جمع میکنند، و آنها را توی آلبوم فوتبالشان میچسبانند.
"موریتس" برادر "مینی" همهی پول توجیبیهایش را کورن فلکس (برشتوک) میخرد، به امید جمعآوری برچسبهای فوتبالی و جعبهاش را باز میکند، برچسب فوتبالیاش را بر میدارد و جعبه را کامل و دست نخورده توی سطل آشغال میاندازد.
"موریتس" یک بدشانسی بزرگ آورده است، او از همهی جعبههای برشتوک عکس «هانزی هوبر» که بازیکن مشهوری هم نیست را در میآورد.
یک روز "یو"، همکلاسی برادر "مینی"، آلبوم ارزشمند برچسبهای فوتبالیاش را گم کرده است. "مینی" آلبوم را در کشوی برادرش میبیند و تصمیم میگیرد بیسر و صدا آن را به صاحبش برگرداند.
┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
◇ از متن کتاب:
(۱)
مینی و ماکس همیشه با هم به مدرسه میروند. خانهی ماکسی درست سرکوچه است. بیشتر اوقات او جلوی ساختمانشان منتظر میماند تا مینی از خانه بیرون بیاید.
وقتی مینی و ماکس دو روز بعد از تعطیلات عید پاک به مدرسه رفتند، آلکس هیجانزده به آنها گفت: دیروز یک نفر آلبوم فوتبال یو را دزدیده! وقتی به خانه رفته، آلبوم توی کوله پشتیاش نبوده!
الویرا گفت: دخترها این جور چیزها را نمیدزدند. کار یکی از پسرهای کلاسش بوده!
میشل گفت: شاید هم کار کس دیگری بوده. زنگ سوم کلاس چهارمیها توی سالن ورزش بودند. آن وقت یکی وارد کلاس خالی شده و از توی کوله پشتی آن را برداشته.
توی زنگ تفریح بزرگ، یو کلاس به کلاس رفت و برگهای را که کپی کرده بود، روی میز معلمها گذاشت. روی برگه با خط خوب نوشته بود:
دزد عزیز، آلبوم من برایم خیلی باارزش است. لطفاً آن را به من برگردان. آن را با پست برایم بفرست. اینطوری شناخته نمیشوی. آدرس من: خیابان لرشن 4/5 با تشکر فراوان یوهاسلینگر
(۲)
ماکسی جلوی ساختمان نبود. او کنار خیابان توی صف نانوایی ایستاده بود و انتظار میکشید نوبتش شود. میخواست یک شیرینی دارچینی و یک دونات برای مینی بخرد، چون مینی شیرینی دارچینی و دونات را خیلی خیلی دوست داشت.
(۳)
موریتس تابلویی به در اتاقش زده و رویش نوشته:
بدون اجازه وارد نشوید!
مامان و بابا اصلأ به آن تابلو اهمیت نمیدهند، بدون اینکه بپرسند اجازه دارند یا نه، وارد اتاق میشوند. آنها حتی در هم نمیزنند.
(۴)
مینی پتو را تا گردنش بالا کشید و چشمهایش را بست و فکر کرد:
موریتس با من مهربان است...
هیچکس فکر نمیکند که من دزدم...
یو دوست من است...
پنج تا بچهی فقیر هر کردام یک ماشین مسابقه گیرشان میآید...
و آهسته گفت: "واقعأ روز خوبی بود!"
و بعد خوابش برد.
گردآودی و نگارش:
#رها_فلاحی
- ۰۴/۰۵/۲۷