کتاب اژدهای رنگین کمان
کتاب استاد اژدها ۱۰ (اژدهای رنگینکمان) نوشتهی "ترِیسی وِست" با تصویرگری "دِیمیِن جونز" و ترجمهی خانم "رویا زندهبودی" است.
اژدهای رنگینکمان
کتاب استاد اژدها ۱۰ (اژدهای رنگینکمان) نوشتهی "ترِیسی وِست" با تصویرگری "دِیمیِن جونز" و ترجمهی خانم "رویا زندهبودی" است.
خانم "تریسی وست" (Tracey West) زادهی اول اکتبر ۱۹۶۵ میلادی، نویسندهی کتاب کودک است، که برای بسیاری از سریالهای دارای مجوز مختلف، از جمله Pokémon و SpongeBob SquarePants را نوشته است.
تریسی وست در نیوجرسی ایالات متحده متولد و بزرگ شد.
او برایPokémon ، SpongeBob SquarePants ، Teen Titans و Power Puff Girls نوشت. او همچنین سری اصلی خود Pixie Tricks را نوشته است. تریسی وست کتابهای خود را در دهه ۲۰۰۰ آغاز کرد و تاکنون بیش از ۲۰۰ کتاب برای کودکان نوشته است.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
خانم "رویا زندهبودی"، مترجم این کتاب، زادهی سال ۱۳۷۱ خورشیدی، است.
او دورهی کارشناسیاش را در رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی در شیراز و کارشناسی ارشد ادبیات انگلیسی در دانشگاه تهران گذرانده است.
ایشام در زمینهی داستاننویسی، جایزهی بهترین داستان از دیدگاه مخاطبان را در نهمین جشنوارهی مطبوعات کودک و نوجوان و عنوان اثر برگزیده را در جشنوارهی داستانی کودک شیراز به دست آورد.
وی چندین سال است با مجلههای کودک و نوجوان از جمله ماهنامهی عروسک سخنگو همکاری دارد.
┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
این کتاب جلد دهم از سری کتابهای "استاد اژدها" است، که انتشارات پرتقال آن را ۹۶ صفحه، چاپ و منتشر کرده است.
این کتاب شامل ۱۴ فصل به ترتیب زیر است:
۱. دریک خواب میبیند
۲. فدرت باران
۳. یک اژدهابان جدید؟
۴. یک پیام عجیب
۵. دنبال کردن نقشه
۶. دوستان جنگلی
۷. پسر برگزیده
۸. سفر
۹. کواکو!
۱۰. زندانی در تار
۱۱. یک ارتباط قوی
۱۲. اژدهاها توی آسمان
۱۳. داستان دایو
۱۴. دردسر توی قلعه
┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
◇ داستان کتاب:
"دریک" خواب اژدهای رنگینکمانی را میبیند که در غار گیر افتاده است. این خواب در واقع پیامی است که "کرم" برای دریک فرستاده است.
"دریک" و "آنا"، سفرشان را برای یافتن اژدها آغاز میکنند. ولی اول از همه استاد اژدهای جدید، که اسمش "اوبی" است، را پیدا کنند.
بعد از آن هم نوبت غار اژدهای رنگینکمان است.
┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
◇ بخشهایی از متن کتاب:
(۱)
پسری روبهروی یک چاه ایستاده بود. سطلِ چاه را بالا کشید و اخم کرد. چاه آب نداشت. سطل خالی بود. آن را به زنی که کنارش ایستاده بود، نشان داد.
زن به او گفت: "چاه خشک شده. تو کل آیفری وضع همینه."
(۲)
دریک پرسید: "کواکو چیه؟"
اوبی توضیح داد: "کواکو یه عنکبوت خیلی بزرگه که مردم من در موردش قصه میگن. بعضی وقتها قهرمان قصهست، بعضی وقتها هم دردسر درست میکنه."
(۳)
کپری و اژدهای رنگینکمان از آسمان پرواز کردند پایین. اوبی از پشت اژدهای رنگینکمان پایین آمد و دوید پیش پدر و مادرش.
داد زد: "مامان! بابا!"
مردم دهکده با خوشحالی فریاد زدند: "زنده باااااد اوبی!".
گردآوری و نگارش:
#رها_فلاحی
- ۰۴/۰۶/۲۵