اشعار و نوشته‌های رها فلاحی

شعر و ادبیات
۰۷
مرداد

کتاب قایم موشک فیلی

 

کتاب "قایم موشک فیلی" نوشته‌ی خانم "سوسن طاقدیس" نویسنده‌ی شیرازی است، که توسط انتشارات نیستان در ۱۲ صفحه چاپ و منتشر شده است.
خانم طاقدیس چند سالی‌ست که فوت شده است، اما با خواندن کتاب‌ها و داستان‌هایش یاد و خاطره‌اش همیشه زنده خواهد بود. 
تا یادم نرفته بگم که آقای "علی مفاخری" نقاشی‌های زیبای این کنتاب را کشیده است.


◇ داستان کتاب:
پیلی پیلی فیلی که اکنون فیل بزرگی شده است، از دوست‌هایش می‌خواهد که با همدیگر قایم‌موشک بازی‌ کنند.
سوسی سنجاب چشم‌ می‌بندد، و تا چهار می‌شمارد، چونکه فقط تا عدد چهار را بلد است. 
قولی قورباغه و ببو ببر به راحتی جایی برای قایم شدن پیدا می‌کنند. قوراغه بر روی گل نیلوفر می‌پرد و ببری در میان علف‌های زرد پنهان می‌شود.
اما پیلی پیلی که دیگر بزرگ شده است، نمی‌تواند جایی برای پنهان شدن پیدا کند. او به داخل رودخانه می‌رود، اما آب فقط تا زانوهایش را می‌پوشاند، یکهو فکری به ذهنش می‌رسد. با خرطومش مقداری شن و خاک از کنار رودخانه بر می‌دارد و بر سر و بدن خودش می‌پاشد.
سنجاب، قورباغه و ببر را پیدا می‌کند، بعد همگی به سراغ پیدا کردن فیل می‌رود. او همیشه خودش را در برکه پنهان می‌کرد. وقتی به رودخانه می‌رسند اثری از فیل نیست، فقط یک تپه‌ی بزرگ و تازه جلوی راهشان را گرفته است...
داستان با تصویر گیج و متعجب، ببو ببری و سوسی سنجاب و قولی قورباغه تمام می‌شود، آنهایی که هنوز نتوانسته‌اند فیلی را پیدا کنند. جای او رازی‌ست که فقط خودش و من و تو می‌دانیم!


#رها_فلاحی 

 

  • رها فلاحی
۰۶
مرداد

کتاب خرگوشک بازیگوشی نکن 


کتاب "خرگوشک بازیگوشی نکن" از مجموعه ماجراهای دم پنبه‌ای، نوشته‌ی آقای "هاوارد بینکو" نویسنده‌ی آمریکایی‌ست.
مترجم این کتاب آقای "فراز پندار" است و تصویرگرش خانم "سوزان اف کورنلیسون".
انتشارات "نردبان" این کتاب را در ۳۲ صفحه، چاپ و منتشر کرده است.
داستان کتاب درباره‌ی خرگوش بازیگوشی است به نام "هاوارد"، که همیشه در مدرسه به خاطر اینکه درست گوش نمی‌دهد، به دردسر می‌افتد.
مثلن وقتی توی کلاس، معلم قصه می‌گوید، او دور کلاس ورجه وورجه می‌کند. حواسش به تذکر معلم هم نیست و همین‌طور به کارهایش ادامه می‌دهد. 
یا اینکه وقت ناهار، دوست‌هایش به او هشدار می‌دهند که مراقب باشد تا زمین نخورد، اما باز هم راه خودش را می‌رود. 
بعد از نهار دوستش می‌خواهد حرف مهمی را با او در میان بگذارد، اما هاوارد بازیگوش، گوشش بدهکار نیست که نیست. 
حواس هاوارد همیشه دنبال بازیگوشی است. زنگ نقاشی معلم به او و همه‌ی بچه‌ها یادآوری می‌کند که مراقب باشند تا لباسشان را رنگی نکنند. خرگوشک باز هم گوش نمی‌دهد و این بار معلم او را از سر کلاس بیرون می‌اندازد. این‌طور می‌شود که خرگوشک داستان تنها می‌ماند و غصه‌دار می‌شود. 
او که دوست ندارد تنها باشد و به دردسر بیفتد، تصمیم مهمی می‌گیرد. 
او تصمیم می‌گیرد برای بهتر گوش کردں، کارهای زیر را انجام بدهد:
- ساکت بنشین 
- برای بهتر شنیدن هم از گوش‌هایت استفاده کن و هم از چشم‌هایت 
- حرف دیگران را قطع نکن، صبر کن تا نوبت حرف‌زدن تو بشود
- سعی کن حرف دیگران را هر چه بهتر بفهمی 
- اگر چیزی را درست نفهمیدی سوال کن 
- قوانین و مقررات را به یاد داشته باش
- حواست را جمع کن و مراقب باش در اطرافت چه خبر است.


#رها_فلاحی 

  • رها فلاحی
۰۵
مرداد

کتاب روز بد خرس کوچولو 

کتاب "روز بد خرس کوچولو" از سری "مجموعه قصه‌های دوست‌ داشتنی" است، که نوشته‌ی "هیاوین اورام" نویسنده‌ی اهل کشور آفریقای جنوبی است که اکنون در لندن زندگی می‌کند.

خانم "مژگان کلهر" این کتاب را به فارسی ترجمه و توسط انتشارات "با فرزندان" در ۲۴ صفحه، منتشر کرده است.


 ◇ داستان کتاب:
وقتی خرس کوچولو ناراحت و غمگین می‌شود، زخمی می‌شود، یا که زمین می‌افتد، بابا خرس او را بغل می‌کند، نوازشش می‌کند، و با گفتن جمله‌ی: "با یک بوس گنده و یک چسب کوچولو خوبت می‌کنم!"، آرام و شادش می‌کند.

نامه‌ای به دست بابا خرس می‌رسد. او با خواندن نامه، غمگین می‌شود. وقتی خرس کوچولو او را در آن حالت می‌بیند، با گفتن جمله‌ی همیشگی بابا خرس: "با یک بوس گنده و یک چسب کوچولو خوبت می‌کنم!"، پدرش را از غم و غصه رها می‌کند و بابا خرس شاد و خندان می‌شود.

 
#رها_فلاحی

  • رها فلاحی
۰۴
مرداد

کتاب وینی خرسه

کتاب "وینی خرسه"، داستان واقعی مشهورترین خرس دنیا است، که توسط "لیندزی متیک" نوشته و خانم "نیلوفر امن‌زاده" آن‌ را به فارسی ترجمه کرده است.
این کتاب توسط "انتشارات پرتقال" و با تصویرگری "سوفی بلکان" در ۵۲ صفحه، چاپ و منتشر شده است.
این کتاب، داستان ماندگار توله خرسی باهوش و دوست داشتنی را به تصویر می‌کشد، که به عنوان نماد خوش شانسی به جبهه‌های جنگ جهانی اول راه می‌یابد و زمانی که شجاعتش اثبات شد، در رده‌ی سربازان جنگ قرار می‌گیرد. 
آقای "هری کول بورن" دامپزشکی است که در دوران جنگ‌های جنگ جهانی اول به جبهه‌های جنگ می‌رود. 
در میانه‌ی راه، در ایستگاه قطار، او توله خرسی را می‌بیند و بیست دلار بابت خریدن آن به شکارچی می‌دهد. 
هری نام خرس را "وینی" می‌گذارد و تصمیم می‌گیرد تا خرس را برای خوش شانسی با خود به جنگ ببرد. رفته رفته دیگران "وینی" را به عنوان عضوی در ارتش می‌پذیرند.
وینی یک خرس شجاع، جسور و با اعتماد به نفس است که با کارهایی که انجام می‌دهد، میان همه معروف می‌شود و به شهرت جهانی دست پیدا می‌کند.
شخصیت دامپزشک داستان به نام "هری کول بورن" در واقع پدربزرگ نویسنده‌ی این کتاب، لیندزی متیک است. 


#رها_فلاحی

  • رها فلاحی
۰۳
مرداد

کتاب طوطی روی خرپشته


کتاب "طوطی روی خرپشته" (ماجراهای شنگل و منگل و چنگل)، نوشته‌ی آقای "فرهاد حسن‌زاده"، است.
این کتاب توسط "انتشارات نردبان" و تصویرگری خانم "فاطمه خسرویان" در ۲۴ صفحه چاپ و منتشر شده است.

 
◇ داستان کتاب:
از وقتی آیفون تصویری آمده، کار گرگ‌ها سخت شده، چون دیگر نمی‌توانند به سراغ بزغاله‌ها بروند. اما، گرگ‌ها صد تا بهانه‌ی با حال جور می‌کنند که بتوانند بزغاله‌ها را گول بزنند.   
تو یکی از روزهای خوب خدا، برای مامان بزی کاری پیش آمده بود و او باید برای مدتی بزغاله‌هایش را تنها می‌گذاشت.
مامان‌بزی برای بزغاله‌هایش چند جور غذا درست کرده بود. پیتزای یونجه، چمن‌پلو و… اما همین که خواستند بخورند، «دینگ… دینگ…» بزبزک‌ها به هم نگاه کردند و گفتند: «یعنی کیه؟»
آقا گرگه بود که گفت: طوطی‌اش رفته بالای خرپشته خانه‌ی بزبزی‌ها!
او می‌خواست اینجوری سر آنها را کلاه بگذارد تا که شاید بزغاله در را به رویش باز کنند. اما بزغاله‌ها گولش را نخوردند و کاری کردند، آقا گرگه فرار کنه.


 #رها_فلاحی

 

  • رها فلاحی
۰۲
مرداد

کتاب اسکیت سواری بدون کلاه ایمنی؟

کتاب "اسکیت سواری بدون کلاه ایمنی؟" از مجموعه کتاب‌های "خانواده خرسی"، نوشته‌ی "مایک برنستین" و "جن برنستین" با ترجمه‌ی آقای "کیارش شادمهری" است که توسط "انتشارات نردبان" در ۲۴ صفحه چاپ و منتشر شده است.


◇ داستان کتاب:
"خواهر خرسی" و "برادر خرسی" عاشق اسکیت‌ سواری هستند. وقتی محل بازی همیشگی آن‌ها در مدرسه توسط مدیر مدرسه، آقای "خرس عسلی"، تعطیل می‌شود، تصمیم می‌گیرند که برای بازی، به بیرون از شهر بروند.
آنجا با "کوینی خرسی" یکی از هم‌کلاسی‌هایشان برخورد می‌کنند که همراه چند بچه خرس دیگر یک پیست اسکیت در دل جنگل درست کرده‌اند.
آنها به "خواهر خرسی" و "برادر خرسی" اجازه می‌دهند که در پیستشان اسکیت کنند، فقط به شرطی که از کلاه ایمنی استفاده نکنند!.
بعد از آنکه "کوینی خرسی" مدتی اسکیت سواری می‌کند و ناگهان به زمین می‌افتد، "برادر خرسی" و "خواهر خرسی" توصیه‌ی مامانشان را که فراموش کرده بودند، به یاد می‌آورند، که بدون کلاه ایمنی اسکیت نکنند.
و "خواهر‌ خرسی" و "برادر‌ خرسی"، اسکیت‌های‌شان را برداشتند و پیست اسکیت "کوینی خرسی" را ترک کردند و به طرف خانه رفتند.

 
#رها_فلاحی

  • رها فلاحی
۰۱
مرداد

◇ چند شعر کوتاه از رها فلاحی 


(۱)
زیر باران قدم می‌زنم،
درختان در گوشی می‌گویند:
     -- هوا پر از دلتنگی‌ست!

 
 (۲)
غنچه‌ای بر لب باغچه،
تنهایی‌اش را
گریه می‌کند...

 
(۳)
میان گل‌ها
غنچه‌ای‌ست،
که هنوز لبخند زدن را
               یاد نگرفته...
 

#رها_فلاحی 
 

  • رها فلاحی
۳۱
تیر

کتاب "خارپشت و لاک‌پشت" نوشته‌ی خانم "طاهره خردور" است.

  • رها فلاحی
۲۲
تیر

کتاب مرغ تخم طلا و کشاورز طمعکار


کتاب "مرغ تخم طلا و کشاورز طمعکار" از مجموعه کتاب‌های قصه‌های پندآموز برای کودکان، که بازنویس خانم "ژاله راستانی" از ترجمه‌ی خانم "پریچهر همایون روز" است.
این کتاب را "انتشارات کتاب‌های قاصدک" با تصویرگری "جاگدیش جوشی" در ۱۶ صفحه، چاپ و منتشر کرده است.
این کتاب، جلد دوازدهم از مجموعه «قصه‌های پندآموز برای کودکان» و داستانی اخلاقی از افسانه‌های عامه است که با زبانی ساده و روان برای گروه‌های سنی (ب) و (ج) نوشته شده است.


◇ داستان کتاب:
روزی مردی به بازار رفت که تخم مرغ بخرد، اما در بازار تصمیم گرفت مرغی بخرد که برایش روزی یک تخم بگذارد. 
او مرغی خرید و به خانه برد. روز بعد وقتی به دیدن مرغ رفت یک تخم طلا پیدا کرد. 
او با عجله تخم را به چنگ گرفت و با تعجب گفت: یعنی این تخم واقعن از طلاست؟ 
مرد شتابان تخم طلا را برد تا به همسرش نشان دهد. همسر مرد با دیدن تخم طلا خوشحال شد. آن‌ها با شادمانی شروع به رقص و شادی کردند.
چند روزی همین‌‌طور مرغ برای آنها تخم طلا گذاشت، تا اینکه یک روز زن کشاورز به او گفت: بیا شکم مرغ را پاره کنیم و به جای روزی یک تخم، تمام طلاهای شکم مرغ را بیرون بکشیم.
آنها شکم مرغ را پاره کردند، ولی هیچ طلایی پیدا نکردند و با طمع و حرصی که داشتند نه تنها طلای بیشتری به دست نیاوردند، بلکه دیگر روزی یک تخم طلا را هم از دست دادند.


#رها_فلاحی

  • رها فلاحی
۲۱
تیر

کتاب "ماچوچه و کلاغ" از سری کتاب‌های قصه‌هایی از ادبیات شفاهی ایران است که خانم "افسانه شعبان‌نژاد" آنرا نوشته و آقای "محمدحسین ماتک" تصویرگری کتاب را انجام داده است.
این کتاب را "انتشارات طوطی" در ۳۲ صفحه، چاپ و منتشر کرده است.
آشنایی با افسانه‌ها و تقویت روحیه‌ی دوستی و همکاری و آشنایی با حیوانات از جمله اهداف نویسنده از نوشتن این کتاب است. 

 
◇ داستان کتاب:
کبوتری به نام "ماچوچه" و یک کلاغ به اسم "خاله کلاغه" برای خودشان لانه می‌سازند.
"خاله کلاغه" با شاخ و برگ درخت‌ها لانه ساخت. ولی "ماچوچه" که کبوتر باهوشی بود گفت: «من توی کوه و لای سنگ‌ها لانه می‌سازم.»
یک روز، باد و باران شدیدی آمد و لانه‌ی "خاله کلاغه"، خراب شد. "خاله کلاغه" و جوجه‌اش در سرما و باد و باران راه می‌افتند و به در لانه‌ی "ماچوچه" می‌روند تا مهمان او شوند. 
"ماچوچه" آنها را به داخل دعوت می‌کند و از آنها پذیرایی می‌کند و بعد موقع خواب، هر جایی که می‌گوید، تا "خاله کلاغه" و جوجه‌اش بخوابند، آنها قبول نمی‌کند تا بلاخره، "ماچوچه" مجبور می‌شود آنها را روی تخت‌خواب خود بخواباند.


#رها_فلاحی

  • رها فلاحی