اشعار و نوشته‌های رها فلاحی

شعر و ادبیات
۱۸
شهریور

کتاب تک شاخ سفارشی 

نویسنده و تصویرگر کتاب "تک شاخ سفارشی"، خانم "ایمی یانگ" (Amy Young) است. 
مترجم این کتاب خانم "شبنم حیدری‌پور" و ویراستارش خانم "آزاده کامیار" است.
انتشارات پرتقال این کتاب را در ۳۶ صفحه برای گروه سنی ۳تا۷ سال چاپ و منتشر کرده است.
■●■
داستان کتاب درباره‌ی دخترکی به نام "لوسی" است، که با دیدن آگهی فروش تک شاخ، تصمیم می‌گیرد که یک تک شاخ بخرد. 
بعد از اینکه "لوسی" پول را در پاکت گذاشت و آن را پست کرد، شروع به خیالبافی‌های زیادی در مورد اسب تک شاخش کرد. او با خودش فکر کرد که رنگ اسبش آبی است و دُم و یالش هم حتماً صورتی رنگ هست؛ "لوسی" می‌خواست اسم اسب تک شاخش را "جرقه" بگذارد. او خیلی خوشحال بود و بی‌صبرانه منتظر بود تا اسب تک شاخش زودتر برسد. بلاخره پس از چند روز سروکله‌ی یک کامیون گنده پیدا شد. کامیون تحویل تک‌شاخ بود!. آقای راننده یک جعبه‌ی گنده روی ایوان گذاشت و رفت. "لوسی آرام" و آهسته جعبه را باز کرد.
«جرقه رسید!»
اما با دیدن تک شاخش جا خورد. برای او یک بز تک شاخ فرستاده بودند...
■●■
داستان این کتاب درباره‌ی دوست داشتن، دوستی و آرزو است و به کودکان می‌آموزد زمانی که آرزویشان دقیقاً مطابق با آن چیزی که تصورش را داشتند برآورده نمی‌شود، نباید از این موضوع ناراحت باشند، بلکه باید از تمام چیزهایی که در زندگی دارند خوشحال باشند و قدر داشته‌هایشان را بدانند. 


#رها_فلاحی 

  • رها فلاحی
۱۷
شهریور

کتاب پاندورا و پرنده

نویسنده و تصویرگر کتاب "پاندورا و پرنده" خانم "ویکتوریا ترنبول" (Victoria Turnbull) است.
مترجم این کتاب ۳۳ صفحه‌ای، خانم "آناهیتا حضرتی کیاوندانی" و "انتشارات پرتقال" آن را چاپ و منتشر کرده است.

■●■

پاندورا یک روباه است، که تک و تنها در سرزمین وسایل اسقاطی‌ و دور ریختنی زندگی می‌کند. او از چیزهایی که مردم دور می‌ریزند، خانه‌ی قشنگی برای خودش ساخته است، اما افسوس که هیچ‌وقت، هیچ‌کس به دیدنش نیامده و نمی‌آمد، تا اینکه روزی مهمانی از راه می‌رسد، پرنده‌ای با بال شکسته.
پاندورا از پرنده نگهداری می‌کند. پس از این که پرنده کمی خوب شد و توانست پرواز کند، هر روز برای او دانه و گل هدیه می‌آورد، تا روزی که سرانجام کاملن بهبود پیدا می‌کند و برای همیشه می‌رود. پاندورا بسیار غمگین می‌شود. اما روزی هدایایی که پرنده برای او آورده است رشد می‌کنند و حیوانات دیگر به سرزمین او می‌روند.
داستان این کتاب درباره مهربانی و نیکی است. این داستان خواندنی با بیانی دلنشین به کودکان اهمیت محافظت از محیط زیست، مهربانی، امید و عشق به یکدیگر را می‌آموزد. مفاهیمی مهم که کودکان باید از همان سنین حساس کودکی با آن آشنا شوند.

■●■

◇ در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
او از چیزهایی که مردم دور می‌ریختند، خانه‌ی قشنگی برای خودش ساخته بود. اما هیچ وقت هیچکس به دیدنش نمی‌آمد.
برای همین، همه‌ی وقتش را به جمع کردن و درست کردن چیزهایی می‌گذراند که بلد بود و وسایل گمشده و فراموش شده را به زندگی بر می‌گرداند.


#رها_فلاحی 

  • رها فلاحی
۱۶
شهریور

کتاب این فیل وجود ندارد

کتاب "این فیل وجود ندارد"، نوشته‌ی "رندل دِ سِو" است.
آقای "رندل دِ سِو" نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز است، که در نیویورک آمریکا زندگی می‌کند.
تصویرگر این کتاب خانم "پاملا زاگارنسکی" و مترجمش، آقای "پیام ابراهیمی" است.
این کتاب ۳۶ صفحه‌ای را "انتشارات پرتقال" چاپ و منتشر کرده است.
کتاب این فیل وجود ندارد داستانی بامزه، درباره‌ی رابطه‌ی دوستانه و خیالات دختر بچه‌ای درباره‌ی همسایه‌شان به اسم "زولا" است. 
مامان دخترک و مامان زولا تصمیم می‌گیرند که آن دو نفر را با هم دوست کنند، اما دخترک نگران یک چیز است. زولا برای خودش یک دوست دارد. یک دوست حسابی بزرگ!. دوستی به آن بزرگی که با وجود او، دیگر زولا به دوست دیگری احتیاج ندارد. خودش آن را در جعبه‌ی بزرگ موقع اسباب‌کشی دیده است. 
او گمان می‌کند، زولا که تازه همسایه‌یشان شده است، با یک فیل خیلی خیلی بزرگ دوست است.
آره! دوست زولا یک فیل است...!
اما...

 
#رها_فلاحی 

  • رها فلاحی
۱۵
شهریور

کتاب اژدهاها

کتاب "اژدهاها" (Dragons Love Tacos) نوشته‌ی آقای "آدام روبین" با ترجمه‌ی خانم "عطیه الحسینی" است.

 

  • رها فلاحی
۰۵
شهریور

کتاب آدم کوچولوی جدید

نویسنده و تصویرگر کتاب "آدم کوچولوی جدید" آقای "لورن چایلد" است.
آقای "لورن چایلد" زاده‌ی ۲۹ نوامبر ۱۹۶۵ میلادی، در هلن چایلد؛ انگلستان است. وی موفق به کسب مدال سالانه‌ی "کیت گرینوی" از انجمن کتابخانه‌ها برای "برجسته‌ترین تصویر در یک کتاب برای کودکان" شده است.
مترجم این کتاب ۳۲ صفحه‌ای، که "انتشارات کتاب‌های زعفرانی"، آن را منتشر کرده، خانم "محبوبه نجف‌خانی" است.
داستان کتاب درباره‌ی پسرکی به نام "اِلمور" است. او تنها بچه‌ی خانواده است. اتاقی برای خودش دارد و یک‌ عالمه اسباب‌بازی و خرت و پرت. 
بابا و مامان اِلمور فکر می‌کردند، پسرشان بانمک‌ترین، باهوش‌ترین و دوست‌داشتنی‌ترین بچه‌ای است که در عمرشان دیده‌اند. اِلمور هم خوشش می‌آمد که بابا و مامانش این‌طور فکر می‌کردند. تا این‌که یک روز همه چیز عوض شد.
یک روز آدم کوچولویی به خانه‌شان می‌آید؛ برادر کوچک اِلمور که با آمدنش همه‌ چیز را عوض می‌کند. 
اسم برادرش "آلبرت" است. او هر چیزی را که مال اِلمور است، دست می‌زند، بر می‌دارد و یا خراب می‌کند. حتا سر جای اِلمور دراز می‌کشد و می‌خوابد و از همه بدتر هرکاری یا هر حرفی که اِلمور انجام می‌دهد، را تکرار و تقلید می‌کند. 
تازه از همه‌ی اینها گذشته، آلبرت که بزرگ می‌شود، برایش تختخوابی را در اتاق اِلمور جای می‌دهند.
اِلمور واقعن کلافه و خسته شده از دست آلبرت، تا اینکه یک شب که اِلمور ناراحت و غصه‌دار است، آلبرت به سراغش می‌رود و او را بغل می‌کند و آرامش می‌کند. بعد از آن اِلمور پی می‌برد که برادرش چه نعمت بزرگی‌ست که نصیبش شده است.

#رها_فلاحی 

  • رها فلاحی
۳۱
مرداد

کتاب پوپک مرغ کنجکاو

کتاب "پوپک مرغ کنجکاو"، با نویسندگی و تصویرگری خانم "آنا واکر" (Anna Walker) نویسنده‌ی استرالیایی و ترجمه‌ی "شهرداد میرزایی" است.
این کتاب نخستین بار در سال ۱۴۰۲ در ۴۰ صفحه توسط انتشارات دیبایه، در ایران منتشر شد.

داستان کتاب درباره‌ی مرغی به نام "پوپک" است. "پوپک" در خانه‌ای زندگی آرام و بی‌دردسری دارد. او هر روز صبحانه‌اش را که می‌خورد، در حیاط خانه‌اش بازی می‌کند، اما در روزی از روزها، تندبادی شدید، "پوپک" را به هوا بلند می‌کند، و از لانه‌اش به داخل شهر، جایی ناآشنا می‌برد.

پوپک در شهر به گردش در می‌آید و آنجا را تماشا می‌کند، در شهر کلی جست‌وخیز کرد، چرخید، خیلی چیزها را مزه‌مزه کرد و دوستان جدیدی پیدا کرد. او شاد است و همه چیز به‌ نظرش عالی است. اما وقتی به خود می‌آید، می‌بیند که گم شده و راه خانه را بلد نیست.

ابتدا او دنبال گل آفتابگردانی راه می‌افتد، شبیه گلی که در خانه‌ی خودش است. آفتابگردان همراه با زنی که او را در دست داشت، سوار قطار می‌شود و هنگام پیاده شدن، پوپک گم‌اش می‌کند. به یکباره چشمش به کبوترها می‌افتد، کبوترهایی که هر روز در حیاط خانه‌اش می‌نشستند. بلاخره راه خانه‌اش را به کمک کبوترها پیدا می‌کند، و با آنها دوست می‌شود و پس از آن هرازگاهی به همراه کبوترها دست به ماجراجویی می‌زند و به شهر می‌رود.

◇ بخشی از کتاب پوپک:
《پوپک دلش برای لانه‌اش تنگ شد. سعی کرد راه لانه‌اش را پیدا کند، اما مردم زبان او را نمی‌فهمیدند. در آن شلوغی، پوپک گل آفتاب‌گردانی را دید شبیه همانی که در حیاط خانه‌اش بود. پوپک دنبال آفتابگردان راه افتاد. آفتاب‌گردان نشست. پوپک هم نشست. او نشسته بود. اما و...》 


#رها_فلاحی 

  • رها فلاحی
۲۹
مرداد

کتاب پسر دودی و غول نوشابه‌ای

کتاب "پسر دودی و غول نوشابه‌ای" نوشته‌ی آقای "علی باباجانی" نویسنده‌ی ایرانی است.
آقای باباجانی، زاده‌ی نخستین روز سال ۱۳۵۲ خورشیدی، در وفس اراک است. ایشان کارشناسی ارشد ادبیات فارسی خوانده و نویسنده، شاعر، پژوهشگر، مدرس، و منتقد است. 
ایشان سردبیر مجله‌ی سنجاقک، کارشناس ادبی مجله‌ی روزهای زندگی بچه‌ها و عضو شورای شعر رشد نوآموز است.
کتاب "پسر دودی و غول نوشابه‌ای" در ۳۶ صفحه و قطع خشتی، با تصویرگری خانم "حمیده خسرویان"، توسط انتشارات نردبان چاپ و منتشر شده است.
داستان جالب و آموزنده‌ی این کتاب که تصاویر زیبایی هم دارد، درباره‌ی پسر بچه‌ای است، که غول نوشابه‌ای آرزوهایش را برآورده می‌کند.
اما او بجای آرزوهای خوب، با آرزوهای بدش باعث می‌شود که آسیب‌های جدی و خطرناکی به محیط زیست وارد شود.

در این کتاب می‌خوانیم که: 
《 پسر دودی، بطری نوشابه را تکان داد، بعد در آن را باز کرد. ناگهان از بطری نوشابه دود بیرون آمد. دود خاکستری دور و بر پسر را گرفت و بعد تبدیل به یک غول بزرگ شد. غول دست روی سینه‌اش گذاشت و گفت: “من غول آرزوهای تو هستم. هر آرزویی که داری بگو!” 》...


#رها_فلاحی

  • رها فلاحی
۲۲
مرداد

کتاب پادشاه و ابرباف

 

  • رها فلاحی
۱۹
مرداد

کتاب زیباترین سرزمین دنیا


کتاب "زیباترین سرزمین دنیا"، نوشته‌ی خانم "زهرا عبدی"  است، که با تصویرگری خانم "سمانه یاری" توسط مؤسسه‌ی انتشاراتی دارالحدیث، چاپ و منتشر شده است.

این کتاب شامل سه داستان ویژه‌ی کودکان و نوجوانان می‌باشد، که شخصیت‌های آن را حیوانات تشکیل می‌دهند و در فضای طبیعت روایت می‌شود.

در این داستان‌ها به صبر، کمک به دیگران و تلاش برای رسیدن به هدف و... پرداخته شده است. 

 
#رها_فلاحی

  • رها فلاحی
۱۵
مرداد

کتاب دخترک با همه‌ی پرنده‌‌ها دوست بود


کتاب "دخترک با همه‌ی پرنده‌‌ها دوست بود"، نوشته‌ی خانم "زهره پریرخ" نویسنده‌ی مشهدی، است که توسط "انتشارات توت" در ۲۴ صفحه، چاپ و منتشر شده است.
خانم "گلرخ محتاج‌الفضل" زحمت کشیدن نقاشی‌های این کتاب خواندنی را کشیده است.


◇ داستان کوتاه:
پروانه‌های رنگارنگ در هوا می‌چرخیدند. تعدادی پرنده هم روی شاخه‌های درخت نشسته بودند. حلزونی از شاخه‌ی درخت بالا می‌رفت و همه ساکت بودند و به صدای زیبای نی گوش می‌‌دادند که دخترک برای آن‌ها می‌نواخت. 
دخترک با همه‌ی غازها و اردک‌ها و… دوست بود. روزها غازها را به چرا می‌برد. آن‌ها تا کنار دریاچه می‌رفتند. غازها که به آب می‌زدند، دخترک کنار دریاچه سبزی وحشی جمع می‌کرد یا که برای اردک‌ها دانه می‌ریخت.
تا اینکه یک روز سروکله‌ی روباهی تر و فرز پیدا شد. روباه از بین بوته‌ها بیرون پرید و یکی از اردک‌ها رو برد، دخترک اردک را از روباه گرفت و روباه فرار کرد. روز بعد دوباره، غازی برد، باز دخترک آن را از روباه گرفت. این‌بار روباه چند دانه از تخم‌مرغ‌ها رو برد. دخترک باز آن‌ها را از روباه پس گرفت. روباه این بار نرفت و از دخترک فرار نکرد و گفت: پس من اگر شکار نکنم چطوری شکم خودم را سیر کنم؟!
و روباه با ناراحتی از دخترک دور شد، در همین حال دخترک متوجه شد که یک شکارچی به جنگل آمده و کمین کرده و می‌خواهد روباه را شکار کند.
دخترک سعی کرد که روباه را نجات بدهد. چون او نه تنها پرنده‌ها را بلکه همه‌ی حیوانات را دوست داشت.
و دخترک موفق می‌شود که روباه را از شکار شدن نجات بدهد و شکارچی از جنگل فرار کند.


#رها_فلاحی

  • رها فلاحی