داستان کتاب "ماشین جادویی"، دربارهی پسرکی به نام "آگوست" است.
داستان کتاب "ماشین جادویی"، دربارهی پسرکی به نام "آگوست" است.
کتاب "مکس شجاع" با نویسندگی و تصویرگری "اد ویر" و ترجمهی خانم "آرزو قلیزاده" است.
کتاب "سارا و هنر نقاشی" (Sara and Painting)، نوشتهی آقای "جیمز میهیو" است.
کتاب دوستم باش
کتاب "دوستم باش"، نوشتهی خانم "سالینا یون" است. ایشان تصویرگر کتاب نیز هست.
خانم "سالینا یون" (SALINA YOON) زادهی سال ۱۹۷۲ میلادی، در شهر بوسان کره جنوبی است.
مترجم این کتاب ۳۶ صفحهای خانم "معصومه نفیسی" است، و "انتشارات زعفران" آن را چاپ و منتشر کرده است.
کتاب "دوستم باش"، با موضوع تفاوتهای فردی، دوستیابی و دوستی، دربارهی پسری است به نام "دنیس"، که بهجای حرف زدن، عاشق نمایش دادن و پانتومیم بازی کردن است.
این کتاب داستان پسری معمولی را بازگو میکند، که به شکلی غیر معمول با دنیای پیرامونش ارتباط برقرار میکند، دنیس ترجیح میدهد به جای این که سخن بگوید منظورش را طوری دیگر برساند.
او میتواند تخم کرم ابریشم بشود، خود کرم ابریشم بشود، و حتا پیله و پروانه شدنش را بازی کند!.
وقتیکه تمام بچهها دوست دارند از درخت بالا بروند، "دنیس" میتواند خود درخت بشود، اما گاهی حتی درختها هم احساس تنهایی میکنند.
دوستان "دنیس" با همدیگر بازی میکنند، اما "دنیس" انگار نامرئی است، کسی او را نمیبیند، گویی تک و تنها پشت دیواری ایستاده است.
تا اینکه یک روز توپی خیالی را شوت میکند و…
#رها_فلاحی
کتاب حیوان خانگی گندهی ریتا!
کتاب "حیوان خانگی گندهی ریتا!" نوشتهی آقای "تونی راس" با ترجمهی "مسعود ملک یاری" است.
آقای "آنتونی لی راس" زادهی ۱۰ اوت ۱۹۳۸ میلادی، تصویرگر انگلیسی و نویسنده کتابهای کودکان در زمینهی تصویر است. در انگلیس او بیشتر به خاطر نوشتن و نشان دادن کتاب شاهزاده خانم کوچک و به تصویر کشیدن سریال Horrid Henry توسط Francesca Simon معروف است، که هر دو بر اساس آثار هنری او تبدیل به سریالهای تلویزیونی شدهاند.
این کتاب ۲۷ صفحهای را انتشارات پرتقال با تصویرگری نویسنده منتشر کرده است.
■●■
وقتی مادر ریتا قبول نمیکند که برایش حیوان خانگی بگیرد، ریتا خودش دست به کار میشود و به باغ وحش میرود و خیلی زود با یک کرگدن بر میگردد...
ولی کرگدن نگه داشتن توی اتاق نقلی آپارتمان خیلی سختتر از چیزی است که ریتا خیال میکند.
داستان کتاب، قصهای طنز آمیز از "تونی راس" بیمانند دربارهی لذتها و سختیهای نگهداری حیوانات خانگی است.
داستانی کودکانه، طنز، خواندنی و دوست داشتنی با تصاویری جذاب و دلنشین از دختربچه ی با نمکی که خیلی دوست دارد یک حیوان خانگی داشته باشد، او دست به کار می شود و بالاخره یک حیوان خانگی پیدا می کند، اما نگهداشتن آن برای ریتا کار چندان سادهای نیست، چون او با همه ی حیوانهای خانگی دیگر فرق می کند و خیلی بزرگ است.
#رها_فلاحی
کتاب آبنبات چوبی قرمز بزرگ
کتاب "آبنبات چوبی قرمز بزرگ" نوشتهی خانم "رخسانا خان" نویسندهی پاکستانی است.
خانم "رخسانا خان" زادهی سال ۱۹۶۲ میلادی در لاهور پاکستان است. او در سه سالگی به همراه خانوادهاش به کانادا مهاجرت کرد و در دانداس، انتاریو بزرگ شد. و از دانشکدهی هنرهای کاربردی و فناوری سنکا فارغالتحصیل شد و تکنسین شیمی و بیولوژیکی شد. او دارای چهار فرزند شامل سه دختر و یک پسر است و با همسرش در تورنتو، انتاریو زندگی میکند.
تصویرگر این کتاب ۳۲ صفحهای، خانم "سوفی بلکال" است.
خانم "منیژه اسلامی" مترجم این کتاب است، که انتشارات میچکا برای گروه سنی ۴ تا ۸ سال، چاپ و منتشر کرده است.
این کتاب تاکنون، برندهی جایزهی شارلوت زولوتو در سال ۲۰۱۱ میلادی و برگزیدهی فهرست ۱۰۰ کتاب برتر کودک قرن به انتخاب کتابخانهی عمومی نیویورک و برندهی جایزهی گلدن کایت در سال ۲۰۱۱ و بهترین کتاب تصویری نیویورک تایمز در سال ۲۰۱۰ و دارای نشان سه لاکپشت پرنده است.
■○■
داستان کتاب دربارهی دخترکی به نام "رابینا" است. "رابینا" برای اولین بار در عمرش. به جشن تولد دعوت شده است. او دوست دارد زودتر به این جشن برود، چون مطمئن است آنجا، به او و دوستانش خیلی خوش میگذرد.
اما از همان آغاز مشکلی سر راهش سبز میشود. خواهرش "سانا" هم میخواهد با او برود. مادر هم به این کار اصرار دارد.
سرانجام با اصرار "سانا" مجبور میشود، او را همراه خودش ببرد. در جشن تولد، او تنها کسی است که خواهر کوچکش را آورده و میداند از این به بعد بچهها او را به هیچ جشن تولدی دعوت نمیکنند.
در این داستان یک آبنبات چوبی قرمز بزرگ محور قصه است. آبنباتی که فقط برای خوردن نیست. نمادی از شیرینی و لذت زندگی است. گاهی وقتها فکر میکنیم اگر آبنباتمان را از دست بدهیم همه چیز نابود میشود. داستان میخواهد به بچهها یاد بدهد، خودشان را جای دیگری بگذارند تا راحتتر آنها را درک کنند.
به برزگترها هم میگوید: کودکانتان را به عنوان یک فرد مستقل به رسمیت بشناسید، مرزهای آنها را رعایت کنید و خواسته هایشن را درک کنید. شخصیت کودکان با چنین رفتارهایی به درستی شکل میگیرد.
■●■
◇ در این کتاب میخوانیم:
رابینا به اولین جشن تولد زندگیاش دعوت میشود. اما مادرش که اصلا نمیداند جشن تولد چیست. به رابینا اصرار میکند که خواهر کوچکش را هم با خودش ببرد. خواهر کوچکش هم در جشن تولد حسابی برایش دردسرساز میشود.
#رها_فلاحی
کتاب جوجهی بیست و دو روزه
کتاب "جوجهی بیست و دو روزه"، نوشتهی استاد "ناصر کشاورز" است.
استاد "ناصر کشاورز"، شاعر و نویسندهی ایرانی، زادهی ۲۰ اردیبهشت ماه ۱۳۴۱ خورشیدی، در تهران است.
از او تاکنون بیش از ۱۶۰ عنوان کتاب در حوزهی ادبیات کودکان منتشر شده است، و از او بهعنوان پرکارترین شاعر کودک یاد میشود. از آثار او میتوان به مجموعهی ۱۲ جلدی شعرهای نینی کوچولو، مجموعهی ۱۲ جلدی میمینی و مامانش و مجموعهی ۴ جلدی دویدم و دویدم اشاره کرد.
کتاب "جوجه بیست و دو روزه"، یکی از آثار مجموعهی «بهترین نویسندگان ایران» است. این مجموعه با در کنار هم قرار دادن داستانهایی از نویسندگان تأثیرگذار و صاحبنام حوزهی کودک، همراه تصویرگریهایی متناسب، گنجینهای ماندگار و خواندنی از آثار این بزرگان گردآورده است.
تصویرگر این کتاب ۲۸ صفحهای، که انتشارات شهر قلم آن را منتشر کرده است، خانم "رویا خادمالرضا" است.
■●■
این کتاب با داستان دلنشین و تصاویر کودکانه برای گروه سنی “ب” و “ج” نوشته شده است، که داستان یک جوجه ماشینی را تعریف میکند، که وقتی سر از تخم در میآورد و به مادرش سلام میکند، ماشین جوجهکشی جواب سلامش را میدهد.
جوجه وقتی میفهمد که این ماشین مادر واقعی او نیست، تصمیم میگیرد که به دنبال مادرش بگردد. در این راه که خطرات مختلفی برای جوجه پیش میآید، ماشین جوجهکشی هم او را همراهی میکند تا که به مزرعهای که مادر واقعی جوجه در آنجا ساکن است میرسند...
#رها_فلاحی
کتاب تک شاخ سفارشی
نویسنده و تصویرگر کتاب "تک شاخ سفارشی"، خانم "ایمی یانگ" (Amy Young) است.
مترجم این کتاب خانم "شبنم حیدریپور" و ویراستارش خانم "آزاده کامیار" است.
انتشارات پرتقال این کتاب را در ۳۶ صفحه برای گروه سنی ۳تا۷ سال چاپ و منتشر کرده است.
■●■
داستان کتاب دربارهی دخترکی به نام "لوسی" است، که با دیدن آگهی فروش تک شاخ، تصمیم میگیرد که یک تک شاخ بخرد.
بعد از اینکه "لوسی" پول را در پاکت گذاشت و آن را پست کرد، شروع به خیالبافیهای زیادی در مورد اسب تک شاخش کرد. او با خودش فکر کرد که رنگ اسبش آبی است و دُم و یالش هم حتماً صورتی رنگ هست؛ "لوسی" میخواست اسم اسب تک شاخش را "جرقه" بگذارد. او خیلی خوشحال بود و بیصبرانه منتظر بود تا اسب تک شاخش زودتر برسد. بلاخره پس از چند روز سروکلهی یک کامیون گنده پیدا شد. کامیون تحویل تکشاخ بود!. آقای راننده یک جعبهی گنده روی ایوان گذاشت و رفت. "لوسی آرام" و آهسته جعبه را باز کرد.
«جرقه رسید!»
اما با دیدن تک شاخش جا خورد. برای او یک بز تک شاخ فرستاده بودند...
■●■
داستان این کتاب دربارهی دوست داشتن، دوستی و آرزو است و به کودکان میآموزد زمانی که آرزویشان دقیقاً مطابق با آن چیزی که تصورش را داشتند برآورده نمیشود، نباید از این موضوع ناراحت باشند، بلکه باید از تمام چیزهایی که در زندگی دارند خوشحال باشند و قدر داشتههایشان را بدانند.
#رها_فلاحی